روزها نو نشده،کهنه تر از دیروز است

گر کند یوسف زهرا نظری نوروز است


بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند.


من توی یک خوانواده مسیحی در ایتالیا زندگی میکنم.

یادم میاد بچه که بودم پدر بزرگم نوه هارو جمع میکرد و براشون انجیل میخواند.

وقتی که به باب سوم از انجیل میرسیدیم همیشه داستان اقایی رو تعریف میکرد که قراره یک روزی بیاد و همه دنیا رو از بدی ها پاک کنه و مردم رو نجات بده.

یادم میاد میگفت اسم اون آقا توی انجیل حسین هست.

گذشت و گذشت تا همین چند وقت پیش اخبار گزارشی از  یک راهپیمایی رو نشون میداد.

میلیون ها آدم صد کیلیومتر از یک مسیر بیابانی رو پیاده روی میکردند

خیلی برام عجیب بود برای چی اینکارا را می کردند؟ برای چه لباس مشکی پوشیدند؟ آن پرچم های بلند چیه؟

روی اون پرچم های بلند به رنگ قرمز و به زبان خارجی یک چیزایی نوشته شده بود.

وقتی اون کلمه رو توی اینترنت جست و جو کردم واقعا شوکه شدم.

روی آن پرچم ها به زبان عربی نوشته شده بود یا حسین.

عکس ها رو پیش پدرم بردم و از او پرسیدم پدر این آقای حسین کی قراره بیاد 

و همه مارو نجات بده.

پدرم ناراحت شد

سرش رو پایین انداخت و شروع کرد به گریه کردن

خیلی ناراحت شدم فکر کردم از حرف من ناراحت شده و ندونسته چیزی گفتم که ناراحتش کرده.

خواستم برم و پدرم رو تنها بگذارم که متوجه شدم زیر لب یک چیز هایی رو زمزمه میکنه

او میگفت :

السلام علی شیب الخضیب

السلام علی بدن السلیب

السلام علی خدّ التریب


متوجه معنی این کلمات نمیشدم 

ولی فهمیدم که حتما اتفاقی افتاده 

حتما یک خبری شده 

یک اتفاق خیلی بد


       ای در درون جانم و جان از تو بی خبر

وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر

از تو خبر به نام و نشان است خلق را

وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر


السلام علیک یا ثار الله 

کسی که خدا خونخواه توست


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها